ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
بهلول در راهی نشسته بود و با
انگشت بر خاک تصویر خانه ای
می کشید و میگفت این خانه را
بخرید تا خدا شما را پاداش دهد!
خلیفه با همراهان گذر می کرد،
یکی از همراهان چند سکه بداد و
خانه نقش بسته بر خاک را از بهلول
خرید! خلیفه شبدر خواب دید که آن
همراه را در بهشت قصری از زمرد عطا
کرده اند! فردا نزد بهلول آمد و گفت:
خانه ای نیز به من بفروش!
بهلول خندید و گفت: تو را آن پاداش
ندهند زیرا که او ندیده خرید!
سلام ممنونم موفق باشید
¸.•)´
(.•´
*´¨)
¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•` *(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´)
★★◄███▓▓ آرزومــــــــــــنـد آرزوهای قـشـنــــــــــــگـتـم ▓▓███►★★
(¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸)•.¸)`' •.¸)
¸.•´•.¸)`' •.¸)
( `•.¸
`•.¸ )
¸.•)´
(.•´
♥ وبت بسیار زیبا بود خوشحال میشم بهم سر بزنی ♥
چشمای شما هستن که قشنگ میبینن ...
چشم به شما هم سر میزنم
داش این بهلول عجب ادمی بوده
پس چی داداش ... بهلول خودمونه دیگه