دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید.
موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.
مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم"
روی مرز باریکی قدم میزنم...
و من گریختــه ام؛
و در پــی من صیــادها؛
و فـرا رویـم دام ها؛
یا
ضامــن آهـــو؛
من یقیـــن دارم دستان تـــو تنهــا سهم آهـــو نیست ...
تــو را آرزو نخــواهم کــرد
تــــو را لحظه ای خــواهم پذیرفتــــ که خودتـــــ بیــایـــی
با دل خـــودتـــ
یادت هست مادر!؟
اسم قاشق را گذاشتی :هواپیما...قطار...کشتی....تایک لقمه بیشتربخورم
یادت هست مادر!؟شدی خلبان...ملوان...لوکوموتیوران
میگفتی بخور تابزرگ بشی خانوم طلا بشی
ومن عادت کردم هرچیزی رابدون آنکه دوست داشته باشم قورت دهم
حتی بغض های نترکیده ام را
گاهی دلتـــ بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما
سکوتــــ می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلتـــــ نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری
وحال هم که...
گاهی فقط دلتــــ میخواهد زانو هایت را تنگ درآغوش بگیری وگوشه ای گوشه ترین گوشه ای!
که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنــی...
گاهی چقدر دلتــ برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیــــری...
شاید از خودتـــــــ!!!
دختران بی تقصیرند..این روزها آدم نمیبینند تا برایش حوا شوند....
پنج وارونه چه معنا دارد؟
خواهر کوچکم از من پرسید
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرت انگیز گفت:
روی درختان و دیوار دیدم
باز هم خندیدم...!
گفت: دیروز خودم دیدم پسر همسایه
پنج وارونه به مینو می داد
آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردمو بوسیدمو با خود گفتم:
بعدها وقتی غم
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
پنج وارونه چه معنا دارد...!